طبقه ی زیرین(به همراه جلد دوم) به قلم آزاده دریکوندی
پارت بیست و ششم
زمان ارسال : ۲۰۹ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 6 دقیقه
در این میان آقای دست و پا چلفتی ذرهای به بحث آن دو اهمیتی نمیداد و در سکوت مشغول غذا خوردن بود. باز هم مورچههای کوچک بسیاری در زیر صندلیاش تجمع کرده بودند تا غذاهای ریخته شده بر روی زمین را جمع آوری کنند.
آقای کوئین دهانش را با دستمال پاک کرد و گفت:
- بهتره تمومش کنیم!
بعد از جای برخاست و با صدای بلند گفت:
- دسرم رو توی اتاقم میخورم خانوم گرین!
بعد از آنکه صدای اطاع
اطلاعیه ها :
دوستان عزیزم سلام💚
ممنونم به خاطر وقتی که برای این نوشته گذاشتید
طبقهی زیرین یک داستان کوتاه و پر از رمز و رازه که هر خوانندهای میتونه برداشتهای متفاوتی از قصه داشته باشه.
پایان رمان احتمالا کمی شما رو شوکه کنه و انتظارش رو نداشته باشید؛ اما مطمئن باشید این بهترین پایان برای طبقهی زیرین بود و امیدوارم باهام موافق باشید.
یکی از فکت های رمان:
ملکهی خونخوار (ایزابلا) در اصل همون ویکتوریا، عشق قدیمی آقای کوئین بود منتها به خاطر دریای فراموشی هیچکدوم هرگز همدیگه رو به یاد نداشتن و ما این موضوع رو از گردنبند ملکه متوجه میشیم.
باقی فکتهای رمان به عهدهی برداشت خودتونه💚
امیدوارم ازش لذت برده باشید و نظرتون رو بهم بگید.
موفق باشید
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
ایلما
00منم موافقم باولادیمیرنکنه جادوکنه چارلی 😂😂خب دیگه هرمحلولی بخایم داره کوئین دم دستم هست 😂